کاهش پذیری یک مفهوم اساسی در نظریه پیچیدگی محاسباتی است که نقش مهمی در اثبات غیرقابل تصمیم گیری دارد. این تکنیکی است که برای تعیین غیرقابل تصمیم گیری یک مسئله با کاهش آن به یک مشکل غیرقابل تصمیم شناخته شده استفاده می شود. در اصل، تقلیلپذیری به ما اجازه میدهد نشان دهیم که اگر الگوریتمی برای حل مسئله مورد نظر داشتیم، میتوانیم از آن برای حل مسئله غیرقابل تصمیم شناخته شده استفاده کنیم، که یک تناقض است.
برای درک کاهش پذیری، اجازه دهید ابتدا مفهوم مسئله تصمیم را تعریف کنیم. مسئله تصمیم گیری یک مشکل محاسباتی است که به پاسخ بله/خیر نیاز دارد. به عنوان مثال، مسئله تعیین اینکه یک عدد معین اول است یا مرکب، یک مسئله تصمیم گیری است. میتوانیم مشکلات تصمیمگیری را بهعنوان زبانهای رسمی نشان دهیم، جایی که رشتههای موجود در زبان نمونههایی هستند که پاسخ آنها «بله» است.
حال، بیایید دو مسئله تصمیم گیری، P و Q را در نظر بگیریم. می گوییم P قابل تقلیل به Q است (که با P ≤ Q نشان داده می شود) اگر یک تابع قابل محاسبه f وجود داشته باشد که نمونه های P را به نمونه هایی از Q تبدیل کند به گونه ای که پاسخ برای مثال x از P "بله" است اگر و فقط اگر پاسخ f(x) از Q "بله" باشد. به عبارت دیگر، f پاسخ مسئله را حفظ می کند.
ایده کلیدی پشت کاهش پذیری این است که اگر بتوانیم مسئله P را به مسئله Q کاهش دهیم، Q حداقل به سختی P است. اگر الگوریتمی برای حل Q داشتیم، میتوانیم آن را همراه با تابع کاهش f برای حل استفاده کنیم. P. این بدان معنی است که اگر Q غیر قابل تصمیم گیری است، P نیز باید غیر قابل تصمیم گیری باشد. بنابراین، کاهش پذیری به ما امکان می دهد که تصمیم ناپذیری را از یک مشکل به مشکل دیگر "انتقال" کنیم.
برای اثبات تصمیمناپذیری با استفاده از کاهشپذیری، ما معمولاً با یک مسئله غیرقابل تصمیم شناخته شده شروع میکنیم، مانند مسئله توقف، که میپرسد آیا یک برنامه معین روی یک ورودی مشخص متوقف میشود یا خیر. سپس نشان میدهیم که اگر الگوریتمی برای حل مشکل مورد علاقهمان داشتیم، میتوانیم از آن برای حل مشکل توقف استفاده کنیم که منجر به تناقض میشود. این غیرقابل تصمیم گیری مشکل ما را مشخص می کند.
به عنوان مثال، اجازه دهید مشکل تعیین اینکه آیا یک برنامه معین P هر ورودی را می پذیرد یا خیر را در نظر بگیریم. ما میتوانیم با ساخت تابع کاهش f که یک برنامه Q و یک ورودی x را به عنوان ورودی دریافت میکند، و یک برنامه P را بهصورت زیر عمل میکند، مشکل توقف را به این مشکل کاهش دهیم: اگر Q روی x متوقف شود، P هر ورودی را میپذیرد. در غیر این صورت، P یک حلقه بی نهایت برای هر ورودی وارد می کند. اگر الگوریتمی برای حل مسئله تعیین اینکه آیا P هر ورودی را می پذیرد یا خیر، داشتیم، می توانستیم از آن برای حل مسئله Halting با اعمال آن در f(Q, x) استفاده کنیم. بنابراین، مشکل تعیین اینکه آیا یک برنامه هر ورودی را می پذیرد غیر قابل تصمیم گیری است.
تقلیل پذیری یک تکنیک قدرتمند در نظریه پیچیدگی محاسباتی است که به ما امکان می دهد غیرقابل تصمیم گیری یک مسئله را با تقلیل آن به یک مسئله غیرقابل تصمیم شناخته شده اثبات کنیم. با ایجاد کاهش از یک مسئله P به یک مسئله Q، نشان میدهیم که Q حداقل به اندازه P سخت است و اگر Q غیرقابل تصمیمگیری باشد، P نیز باید غیرقابل تصمیم باشد. این تکنیک ما را قادر می سازد که تصمیم ناپذیری را بین مسائل منتقل کنیم و ابزار ارزشمندی برای درک محدودیت های محاسبات فراهم می کند.
سایر پرسش ها و پاسخ های اخیر در مورد قابلیت تجزیه پذیری:
- آیا می توان یک نوار را به اندازه ورودی محدود کرد (که معادل این است که هد ماشین تورینگ برای حرکت فراتر از ورودی نوار TM محدود شده است)؟
- معادل بودن انواع مختلف ماشین های تورینگ در قابلیت محاسباتی به چه معناست؟
- آیا یک زبان قابل تشخیص تورینگ می تواند زیرمجموعه ای از زبان تصمیم پذیر را تشکیل دهد؟
- آیا مشکل توقف ماشین تورینگ قابل حل است؟
- اگر دو TM داشته باشیم که یک زبان قابل تصمیم را توصیف می کنند، آیا سؤال هم ارزی هنوز غیرقابل تصمیم گیری است؟
- مشکل پذیرش برای اتوماتای محدود خطی با ماشینهای تورینگ چه تفاوتی دارد؟
- مثالی از مسئله ای که می تواند توسط یک اتومات محدود خطی حل شود را بیاورید.
- مفهوم تصمیم پذیری را در زمینه اتوماتای محدود خطی توضیح دهید.
- اندازه نوار در اتوماتای محدود خطی چگونه بر تعداد پیکربندیهای مجزا تأثیر میگذارد؟
- تفاوت اصلی بین اتوماتای محدود خطی و ماشین های تورینگ چیست؟
سوالات و پاسخ های بیشتر را در Decidability مشاهده کنید